محمد امينمحمد امين، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
الينالين، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

محمدامین و الين عزيزم

عروسي پسر دايم(بهادر)

فردا شب عروسي بهادره  فکر کنم بهمون خيلي خوش مي گذره. البته فردا بايد به سمت تهران حرکت کنيم که ساعت 5 به مراسم عقد هم برسيم. هورا هورا هورااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
29 خرداد 1392

يه کار خيلي خيلي خطرناک

گل پسرم کار خيلي خطرناکي کردي که برق از سرم پريد و بعدم سر درد شديد دچارم کردي. موضوع از اين قرار بود که بعد از ظهر خيلي خوابم ميامد و شما پسر جوني خوابت رو رفته بودي . بهت گفتم که من يکم بذار من بخوابم . يک لحظه حس کردم صدات نمي آد !!!!!! سريع از جام بلند شدم و هر چي صدات کردم جواب ندادي. توي اتاقت ،توي حال ، آشپزخونه و راهرو  و توي اتاقم ولي نديدمت . داشتم سکته مي کردم که صداي اِ اِ اومد ، چشمت روز بد نبينه . پنجره اتاق خواب باز بود و شما از روي تخت به لبه تخت رفته بودي و سر زانوت روي لبه پنجره بود . صحنه خيلي بدي بود ، آروم اومدم پشت سرت  گرفتنمت و اينقدر از دستت عصباني شدم که مي خواستم يه کتک سفت بهت بزنم ولي دلم نيومد ....
27 خرداد 1392

بدون عنوان

سلااااااااااااااااااااااام بعد از مدتها امتحانات  دانشجويان امروز وقت کردم وبلاگت رو به روز کنم. از شيرين زبونيهات و شيطنت هاي با مزه گرقته تا قرقرها و اذيت هات و ..... وقتي بهت مي گيم تو ميعاد هستي؛ مي گي نه نه نه من مماين آقابخشي ام (محمدامين خدابخشي) وقتي بهت مي گيم ميعاد هم فاميليش  خدابخشيه ، مي نه فقط من آقا بخشي ام يه جمله رو حدود يک الي دو ساعت تکرار مي کني.مثلاً مي گي: ( عمه جون من پسر خوبي بودم بابا برام بابادک خريده ، اگه بچه اوبي باشي بابا برات بابادک مي خره. عمه جون اگه عمو بچه اوبي باشه بابام براش بابادک مي خره. ) البته ديگه گريه عمه جونت رو در آورده بودي. ...
21 خرداد 1392

روز پدر

سلام به پسري خودم فردا روز پدره، از طرف شما و خودم به باباها تبريک مي گيم. هر چي فکر مي کنم يه مطلب خوب براي روز پدر پيدا کنم که براي باباي بذارم پيدا نمي‌کنم و فقط ميگيم روزت مبــــــــــــــــــــارک مبــــــــــــــــــارک مبـــــــــــــــــــارک
2 خرداد 1392
1